رگه های ماسونی از انقلاب تا حال(3)
این سخنان حاشیهها در مورد اظهارات وی را تا جایی بالا برد که رهبر معظم انقلاب در خطبههای نماز جمعه سخنان وی را کاملاً اشتباه دانسته و خواستار پایانبخشی به این حواشی که در موارد زیادی با استناد به آن دولت تخریب میگشت، شد. اما در عین ناباوری آقای احمدینژاد درسخنانی غیر رسمی از مشایی دفاع کرد و نظر مشایی را نظر دولت دانست و گفت حرفهای مشایی درست بود، من به احترام رهبری چیزی نگفتم.
همچنین سال 88 مشایی بر اهداء جایزه «حکمتانه بوعلی سینا» به سیدحسین نصر دارای سوابقی چون رییس دفتر فرح پهلوی در دهه 50، از مبلغان اسلام آمریكایی و تصوف انحرافی در دانشگاه آمریكایی جرج واشنگتن اصرار میكند باید از سطح یك بحث سیاسی به درون این مساله رفت که این تفکر از کجا منشاء میگیرد و آیا این مسئله دلالت بر براندازی نرم با روی آوردن عناصر وابسته و منحرف دارد؟
5)تفرقه بیانداز و حكومت كن:اساس کار فرقه مشائیه در دولت نهم و دهم بر ایجاد اختلاف در سطوح مختلف بود اختلاف میان قوای سه گانه بویژه دولت و مجلس به رغم توصیههای مکرر مقام معظم رهبری، اختلاف میان اصولگرایان، اختلاف میان علما و روحانیت با دولت، حذف بی مهابای عناصر ناهمخوان، عزل مشکوک وزراء و ... تلاش میکنند تا با اختلاف اندازی بین مردم و رهبری و دولت قدرت را نظام را تجزیه کنند تا قدرت باز دارنده ای را در مقابل اعمال بیشرمانه خود نداشته باشند.
6)ناسیونالیسم و باستانگرایی: یکی از اصول فراماسونری طرح مسائل ملی گرایانه و تعلق به خاک و نژاد در مقابل تعلقات خداجویانه و معنویت گرایانه است.مشایی در این رابطه اظهارات عجیب و غریبی دارد که میگوید: «من بر مكتب ایرانی اصرار دارم، زیرا این مكتب دریافت ناب از حقیقت، توحید و اسلام است. باید مكتب ایرانی را به دنیا معرفی كنیم . درواقع من باور دارم كه واژه ایرانی ذكر است زیرا كه ذكر واژه ای مرتبط با روح مومن است مومنی كه به جهان باور كرده و به دنبال ارزشهای متعالی است». البته تلاشهای این گروه برای تغییر نام پول از ریال به پارسی را نیز میتوان در همین راستا در نظر گرفت.
وی ادامه میدهد: «برخی ها از من خرده میگیرند كه چرا نمی گویی مكتب اسلام و میگویی مكتب ایران؟ از مكتب اسلام دریافتهای متنوعی وجود دارد اما دریافت ما از حقیقت ایران و حقیقت اسلام، مكتب ایران است و ما باید از این به بعد مكتب ایران را به دنیا معرفی كنیم» و از این راهها همواره سعی بر این دارد که اسلام را در مقابل ایران قرار دهد و عرق ملی مردم را جریحه دار کند و تا حدی پیشرفت که نوری زاده منافق فراری گفت ما ۳۰سال است که داریم ملی گرایی را در ایران فریاد میزنیم اما نتوانستیم و تنها یک نفر غالب شده و آن هم مشایی است، پس خطر دفع نشده هنوز هستند افرادی چون موسوی و کروبی که از الطاف و تعریف و تمجید غرب و منافقین برخوردارند.
7)هویت ضد دینی: ادغام سازمان میراث فرهنگی و حج و زیارت را میتوان تلاشی در در جهت کمرنگ کردن تدریجی ارزشهای دینی در لغای مکتب کوروشی منحرفین دانست همچنین مشایی در پانزدهمین جشنواره تحقیقاتی علوم پزشکی رازی میگوید: «حضرت نوح با 950 سال عمر نتوانست مدیریت جامع کند چرا که عدالت را ایجاد نکرده است. آمدن پیامبران در طول تاریخ برای تمام شدن دورههای قبلی پیامبری بوده است اگر هر پیامبر مدیریت درستی میکرد عدالت برقرار میشد!» که با این سخنان شیوه عمل پیامبران را که در راستای وحی الهی بوده است و در واقع تمام اصول و احکام دینی را به چالش کشید.
همچنین مشایی در یک بیان بسیار خطرناک از اعتقادات منحرف خود پیرامون اسلام چنین میگوید: دوران اسلامگرایی به پایان رسیده است. معنایش این نیست كه اسلامگرایی وجود ندارد یا رو به نضج نیست. نه. اسلام هست، اما دورهاش به پایان رسیده. الان دوره اسبسواری تمام شده، اما اسب هست، سوارش هم هست. اشتباه برداشت نشه. دین عندالله اسلام، اما روند تحولات به این سمت نیست كه بشر مسلمان بشود تا به حقانیت برسد... این دوره تمام نشده. بلكه روبه پایان است.
البته این فرقه نوظهور در ایران نه اصالت فلسفی و نه پتانسیل اجتماعی دارد، اما این دلیل نمیشود در مواجهه انتقادی با آن فرو گذار کرد و از خطر آن برای اسلام غفلت نمود زیرا تاریخ نشان داده شکستها و ضربات جبران ناپذیر ما در زمانی بوده است که از خطر در این رابطه هشدار علمایی چون آیت ا... بالقوه دشمن چشم پوشانیده ایم. خاتمی علم الهدی و مصباح یزدی را گفت: خطری كه من احساس میكنم شدیدترین خطری است كه تاكنون اسلام را تهدید كرده است را جدی گرفت.
همچنین برخی تاکید رهبری انقلاب حضرت امام خامنه ای(دامت برکاتة) بر آرامش و وحدت را سکوت و خالی گذاشتن میدان در برابر منحرفین تلقی میکنند باید هوشیار بود که این تفکر بیشتر ناشی از کوته فکری و بعضا اغراض افراد وابسته به منحرفین است.
به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقیست